تنهایی شاید ساده ترین واژه ی زندگیم بوده
وقشنگترین پناهگاه برای فرار از واقعیت های سخت زندگی
خاطرات را باید سطل سطل
ازچاه زندگی بیرون کشید
خاطرات نه ســر دارند و نه تــه
بی هوا می آیند تا خفه ام کنند
میرسند
گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک کوچه
سردم می کنند .داغم میکنند
رگ خوابم را بلدن . .زمینم می زنن
خاطرات تمام نمی شوند تمـــــامم می کنن