منی دیندیر گوزلیم
منی دیندیر گوزلیم داغلی اورک داده گئلیپ
شیرینین داغ یاراسی بیرده بو فرهاده گئلیپ
منی دیندیر کی شفادیر منه او نازلی سسین
او گِئچَن گونلریمیز گور نئجه فریاده گئلیپ
![]()
منی دیندیر گوزلیم داغلی اورک داده گئلیپ
شیرینین داغ یاراسی بیرده بو فرهاده گئلیپ
منی دیندیر کی شفادیر منه او نازلی سسین
او گِئچَن گونلریمیز گور نئجه فریاده گئلیپ
![]()
مدتیست دلم شکسته
از همان جای قبلی
کاش میشد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی
کاش میشد فریاد بزنم
" پایــــــان "
دلم خیلی گرفته است
اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد
آدمها از دور دوست داشتنی ترند
پاک ترین هوای دنیا
همان لحظه ای است
که دلم هوای با تو بودن را میکند
ولی
...............................
مـن امتـحان کـرده ام
آدم پـیــــــر می شود
وقتــــی عزیزش را صــدا می زنـد
و جـوابـــــی نمـی شـنـود
هر شب به فکرت تا صبح خلوت می کنم
هر دم به شوق دیدنت اخمی به ساعت می کنم
آن دل که دائم می شکست با هر کلام ساده ات
امشب دل دیوانه را دارم ملامت می کنم
آن قصه ی دیرینه ات که در گوش من است
ای آنکه گفتی اگر رفتی قیامت می کنم
با هر نگاه ساده ات آتش زدی بر جان من
ای خواب من پیش خدا دائم شکایت می کنم
با دیگران دیدم تورا اما گذشتم بی صدا
هرگز نگو دیوانه ای دارم حماقت می کنم
کمی با من مدارا کن
من از دست خودم خستم
اگرچه ساکتم اما
به دنیای تو دل بستم
کمی با من مدارا کن
به یاد لحظه ی تردید
شبیه آن زمانی که
دلم از دیدنت لرزید
کمی با من مدارا کن
من از خاک و نه!!!از سنگم
ببین صبرم زبانزد شد
پریده رنگ و دلتنگم
کمی با من مدارا کن
که این وادی پر از دردست
و هر که دوستش دارم
نگاهش بی سبب سردست
!نـــه نمیــــدانــــی
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام
!در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد
!نـــه نمیــــدانــــی
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نـا آرام
!...چقــــدر خستـــــــه ام میـــکنــد
درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدن خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی احساس
اوره غمین ده ماغا بیر یامان دل آغتاررام
دوشب ساغا سولا دا هسرتی نین ده باغرام
بو گلوستاندا عجب گولران طراوتی وار
حامسی نین گویچگ رنگی وار لطافتی وار
اما منیم گلومون ایری بیر علامتی وار
منیم گلمون قدی الجاقدی
گوزل گوزی وار
بیر داشا بنزر اورکی وار
شب که می رسد به خود وعده می دهم
که فردا صبح شاید با تو حرف خواهم زد
صبح که فرا می رسد و نمی توانم صدایت را بشنوم
رسیدن شب را بهانه میکنم
و باز شب می رسد و صبحی دیگر
و من هیج وقت نمیتوانم حرف دلم را بزنم
بگذار میان شب و روز باقی بماند
که چقدر
دوستت دارم ن

روز گاریست گرفتار کوی تو ام
یازقلم یاز بو کونول پاسلی دمیرتک چورودی
توزلی طوفانه دوشوب عشقیمی طوفان بورودی
بیر سینیخ کشتی کیمین هی آخارام ساغ سولوما
ن...... عشقیم اولوب هر یره سویدی سورودی!
ای گنول بسدیر غمین یاد ایلمه
بوش خیالیله کئجه نی صبح ایلمه
تا آپارسین حالوین شرحین بر دلداریوه
مرغ اه و نالینبیهوده ازاد ایلمه
گون گدیر بیر عمردی هیچ یاده سالمیر او سنی
حیف دیر افسانیه بو عمری برباد ایلمه
کلبه احزان اولوب بو گوشه میخانلر
بیر ناشی معمارتک غم خانه بنیاد ایلمه
بیر گلستان دیر سنه هجرانی او سرو روان
گوی خزان اولسون گلی بو باغی اباد ایلمه
...
بو حکایت دن اورک قان آغلادی اخر ددی"
بو قدر عشاقه لعنت دیب بیداد ایلمه
عشق دیر جان جوهری هجرانیده معلوم اولار
قدر بو دردانه زر دی ، بیهوده فریاد ایلمه
گاه فکر میکنم
در سر من دیوانه خانه ای وجود دارد
و دیوانه ای که به زنجیر کشیده شده دلم به حالش میسوزد
ذهن من درگیر اندیشیدن به توست ن
او را به زحمت انداخته ام
گاهی احساس میکنم
چیزی در سرم با شدت خود را به اطراف میکوبد و میخواهد رهایی یابد
خدایا مرا از شر خودم در امان نگه دار
تنها ارزوی من براورده شدن ارزوهای تو بود
حالا که فکر میکنم ارزو داشتی من نباشم
و مرا دیگر نبینی
و ان هم براورده شده
پس دیگر این حال خراب من از چیست
تو که به ارزو یت رسیدی
هنگامی که متولد می شوی در گوش تو اذن گفته می شود
بدون آنکه برتو نماز خوانده شود
و هنگامی که از دنیا می روی برروی تو نماز گزارده می شود می شود
بدون آنکه اذانی گفته شود
بدان که طول عمر تو در این دنیا بیشتر از فاصله اذن تا نماز نیست
....بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود
گاه دلتنگ می شوم
دلتنگ تر از همه دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم
و باختن ها را ...و صدای شکستن ها را ...
نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام
و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم
که این چنین دلتنگم؟
آنقدر دلم برايت "تنگ" است
!و کاش ميدانستي
چه لذت بخش است اين دلتنگي