یلدا فقط امشب نیست
یلدا فقط امشب نیست
عمریست در یلدای هجر تو هستیم
عزیز زهرا

یلدا فقط امشب نیست
عمریست در یلدای هجر تو هستیم
عزیز زهرا

گردش سال فقط ۱ شب یلدا دارد من بدون تو هزاران شب یلدا دارم
طایر گلزار وحی! کجاست بال و پرت؟ که با سرت سر زدی به نازنین دخترت
ز تندباد خزان شکفته تر می شوی می شنوم هم چنان بوی گل از حنجرت
به گوشه ی دامنم اگر چه خاکی بُو اذن بده تا غبار بگیرم از منظرت
تو کعبه من زائرت، خرابه ام حائرت حیف که نتوان کنم طواف دور سرت
ببین اسیرم، پدر! زعمر سیرم، پدر! مرا به همره ببر به عصمت مادرت
فتح قیامت منم، سفیر شامت منم تویی حسین شهید، منم پیام آورت
منم که باید کنم گریه برای پدر تو از چه گشته روان، اشک زچشم تَرَت
خرابه شأن تو نیست، نگویم اینجا بمان بیا مرا هم ببر مثل علی اصغرت
پیکر رنجور من گرفته بود التیام اگر بغل می گرفت مرا علی اکبرت
این همه زخمت که هست بر سر و روی و جبین نیزه و شمشیر و تیر چه کرده با پیکرت
یوخی گلمور ، گوزومه اوقدر آغلامیشام
ساقیا دولدور ایچیم ،گول هوسی ایله میشم
سونا چاتسین بو بهار من كی گولون گورممیشم!
ساقیا دولدور ایچیم یار هوسی ایله میشم
یارمنی یاد ایله میر،اونا من نیله میشم؟؟؟
اوزوک کیمی ایتیرمیشم قاشیمی
تاپانمیرام وفالی یولداشیمی
بولود قویور باشینی داغ چینینه
من قارا گون هارا قویوم باشیمی
" سکوت " خطرناک تر از " حرف های نیشدار " است !!
بدون شک !! ...
کسی که سکوت می کند
روزی حرف هایش را سرنوشت به شما خواهد گفت . . . !!!
درد من افتادن از دیوار نیست
جای زخمم جای هیچ انکار نیست
درد من درد عمیق بلبل است
جای زخمم جای خار یک گل است
امدم تا در کنارت جان دهم
خانه را رهن گل ایمان دهم
نازنینا، مهربانا ای عزیز
بعد مرگم قطره اشکی هم نریز
باز پس تنها شدم در این غروب
تا بنالم پای دریای جنوب:
کاش میشد بیکس و تنها و مست
همچو ریگی در کف دریا نشست

از دست چشم های تو، بین دو راهی ام
محکوم تا همیشه ی خواهی نخواهی ام
کاشکی میشد این دلمو از تو سینه در بیارم
پاره کنم دور بریزم یک دل بهتر بیارم
یه دل که توش غم نباشه
غصه و ماتم نباشه
یه دل که عین سنگ باشه
زشتی ها توش قشنگ باشه
دلی که توش راز نباشه
یه دلبر ناز نباشه
به غصه و غم هیچ دری
توی دلم باز نباشه
دلی که با نگاه اون پاره نشه
این همه نازک نباشه
یه دل که توش خون نباشه
غصه ی پنهون نباشه
دلی که مثل قصه ی
لیلی و مجنون نباشه
کاشکی میشد کاشکی میشد
اما میدونم نمیشه
همین دلم توی تنم
میمونه واسه همیشه
باخیرام گول اوزووه هر زامان حسرت له گوزل
سینیرام من سنه خاطیر بئله هیبت له گوزل
دئدیلر ایسته میر او هئچ سنی اوننان اوزاق اول
یانیرام سئوگی اوتوودا دوزی رغبت له گوزل
میلین اولسا سنی من یار الرم حتی اگر
لازیم اولسا ساواشام مین دنه میللت له گوزل
بیلیرم واردی سنین ناز و ادان دونیا قدر
عیبی یوخ من چکرم نازیوی لذت له گوزل
سئوه سن سئومیه سن من سنی چوخلی سئویرم
اولا بولمز قاچاسان سن بو حقیقت له گوزل
دوشوب عشقین باشما ای سنه قربان گوزلیم
گل جمالوندی فقط دردیمه درمان گوزلیم
یوخوگلمیر گوزومه صبحه تکین، من اویاغام
هارداسان آختاررام من سنی حیران گوزلیم

دوشموشم عشق اودونا رحم ایله انسان سان اگر
بوقدر ناز ایلمه سو منی جیران سان اگر
ره عشقون ده خیلی زمان دیر گزیرم
منی اولدور قوتاریم حاکم زندان سان اگر
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم، زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی، نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی، نمیدانی مگر دردم
نه راهست این که بگذاری مرا در خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن، بجز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی، به گرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم، دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی، نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم **
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم **
تو خوش میباش با حافظ، برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم، چه باک از خصم دمسردم
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان
روز اول که سرشتندز گل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان

از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب؟
شاید تو میبینی مرا در کوچه ها امشب!
پشت ستون سایهها روی درخت شب
میجویم اما نیستی در هیچجا امشب
وقتی می یای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن میرسه
هر چی که جاده س رو زمین به سینه من می رسه
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم ؟
گلهای خابالو درو واسه کی بيدار بکنم ؟
دسته کبوترای عشق واسه کی دونه بپاشه ؟
مگه تن من می تونه بدون تو زنده باشه ؟
عزیزترین سوغاتی غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم نه از روی هوس می خوام
عمر دوباره منی تو رو واسه نفس می خوام
تویی که هر دم دلم را می رنجانی به بهانه ای مرا ز خود می گریانی
آیا هیچ به خود می نگری؟
چه حاصل شد از دیروز من و تو، چه حاصل می شود در فردای من و تو،
کاش می شد بسازیم امروزمان را ،
نباشد در فرداهایمان حسرت دیروز ،نباشیم شرمگین از حضور امروز
جایت همیشه سبز است در خلوت خیالم..... .......
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگِ رهایی، رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمتِ ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن منِ بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
در زیر باران عــشــق باید ماند تا غبار
"تنهـــایی را شــســت.....!!
نمیدانم در زیر کدامین بـــاران ایستاده ام کــه
اینگونه تــنهــا ولی خــیــسم"....!
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
زمین جای طراوت جای شادی نیستزمین جای غم و از دست دادن هاست
زمین جای سکوت و درد آدم هاست
گؤز تیکیبدیر سنه قارداش، دم-ی-خنجر ده باشێـم
تئــز یئتیــش دادیمـه قــوْیما، قالا اللـــهرده باشێم
منـه مـیـن یـاره دَگــه، ائتمـــهرهم البتـه گـیـلـه
قوْلسۇز اوْلسامدا چتین دوشمنه باشێم اگیلـه
قلبیمیـن نذریـدی بـۇ بـاش قـابـاغـۇنـدا کسیلـه
گـل ائـده حاجـت-ی-قلبیمـی، بـرآورده بـاشێـم
گر گۆلۆن شاخهسی صدمه گؤره، خوْش رنگی سوْلا
نــه قـدهر دۆز دۇتــاســان، گـۆل آخێنـار ساغـا سـوْلا
.jpg)
منـه ده صـدمـه یئتیـب، سیّــدی! باشـۇن سـاغ اوْلا
قالمۇرێ شاخێ سێنان گۆل کیمی پئیکهرده باشێم
جانیم اولسون سن تکی انسانـه قوربان یا حسین(ع)!
ائیـله ییبسن عالمی باخ گؤر نه حئیران یـاحسیـن(ع)!
کیـم کئچـَــر اهل و عیـالینـدان بـو شـور و حـال ایـــله
وار یـوخـون بیــر گـونده ائیـلَـر دینه قوربان یا حسین(ع)!
قهرمان سن سن شرف دریاسی سن سن عشق سن !
.jpg)
نوح سن سن روح سن دور ائیله توفان یا حسین(ع)!
بـاغــریم اوْدلانـدیقجا هــر لحظـه یئـــــری وار آغـلایـام
گـؤزلریم ای کـاش یاغئیدی قْرمْزی قان یا حسین(ع)!
نیـزه اوستـــه آل قـانیـن حـلقینـدن آخـدیـقجا بـو گــون
عـرصـه ده آغلار سنه شمشیر و پیکان یا حسین(ع)!
نئیله ایــم بیـــر حـالـداکــی دردیـن دوشونـدوکجه قـلـم
اختیـار الـدن آلیـب فـوری یـازیــر : جـان یا حسین(ع)!
تن بي دست ماندهي سقا ديدهاي، واي از دلت آقا !
در عوض ما كنار هر آبي عكس دستي كشيدهايم حسين!
بين شرم نگاه عباس و آن دل نازك شما چه گذشت؟
از حرم تا حرم نفهميديم ما كه هر چه دويدهايم حسين!.jpg)
روضههاي مدينه ميخوانيم اول كربلا و ميدانيم
از دعاهاي مادرت بوده كه به اينجا رسيدهايم حسين!
شاعري با نگاه پاييزي به دو چشم بهاريام خنديد
چه بگويم كه اشك ما از چيست؟ چه بگويم چه ديدهايم حسين!
زندگي چيز ديگري شده است، تا به نامت رسيدهايم حسين!
عشق سوغات كربلاست، اگر مزهاش را چشيدهايم حسين!
هر دلي را به دلبري دادند، هر سري را به سروري دادند
ما كه هر وقت گفتهايم خدا، از خدايت شنيدهايم: حسين
از خدايت شنيدهايم كه گفت: نقشها ما كشيدهايم اما
«اَحسنُ الخالِقين» از آن روييم كه تو را آفريدهايم حسين!.jpg)
اين علمها و اين علامتها اينچنين بي دليل خم نشدند
همهي ما شريك غمهاي خواهري قد خميدهايم حسين!
زينت شانههاي پيغمبر! تا شنيديم ساعت آخر:
دل چگونه بريدي از اكبر، دل از عالم بريدهايم حسين!