صدای عشق در دل هوشیار می پیچید

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...

غصه هایت برای من ...

همه بغضها و اشكهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...

صدای همیشه خوب بودنت را

دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم ...

تنهایی بهتر از شکست

تنها که باشی
شطرنج آنقدر در تمام زندگی ات
رسوخ می کند
تا یادت باشد
پایت را از بی کسی هایت دراز تر نکنی
که این تقلا زدن ها
به کیش و مات غرورت نمی ارزند
این خانه ها
باران دیده تر از تو   به تنهایی تو اند

بوسه عشق

اسم تو را که می برم
لب هایم مست می شوند
قلبم از دهان عشق
نفس می گیرد
و من از
لب هایِ مسموم زندگی
عسل می نوشم
هیچ مذهبی
شراب لب های تو را
منسوخ نمی کند
آنجا که مستانه هایم
شرعی ترین ترانه می شود
در هوای بوسه های تو

دیگر بهار هم سر حالم نمی کند

چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار

وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند

دلم شکسته دلم خیلی گرفته

مدتیست دلم شکسته

از همان جای قبلی

کاش میشد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی

کاش میشد فریاد بزنم

" پایــــــان "

دلم خیلی گرفته است

اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد

آدمها از دور دوست داشتنی ترند

میدانم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من

گاهـی  دوسـت دارم بـدون پک زدن

فقط بنشینم و  نگاه کنم

 که ســــیگار چگـونه میسوزد

شاید اخر فهمیدم چه لذتی میبری

از تماشای سوختن من


این روزها

پشت دود سیگــار با خودم میگم
بایــد تـرکـــــــ کنـــم
ســیگــار را
خانـــــه را
زنـدگـــی را

و باز پـکــی دیگــــر می زنـم

دلم گرفت از هم نفس دلم گرفت تو این قفس

دلم گرفت از هم نفس

دلم گرفت تو این قفس

 

هر شب در رؤیای من

قدم می نهی !

بیدار که می شوم
چشم من از تو خالیست !
و نگاهم ... درد می گیرد ازین بیداری

تنها ... اگر در رؤیای من می آیی 

بگذار تا ابد بخوابم !

دلم هوای تو را دارد نفسم

پاک ترین هوای دنیا

همان لحظه ای است

که دلم  هوای با تو بودن را میکند

ولی

...............................

مـن امتـحان کـرده ام

آدم پـیــــــر می شود

وقتــــی عزیزش را صــدا می زنـد

و جـوابـــــی نمـی شـنـود

شوق دیدار

هر شب به فکرت  تا صبح خلوت می کنم

هر دم به شوق دیدنت اخمی به ساعت می کنم

آن دل که دائم می شکست با هر کلام ساده ات

امشب دل دیوانه را دارم ملامت می کنم

آن قصه ی دیرینه ات که در گوش من است

ای آنکه گفتی اگر رفتی قیامت می کنم

با هر نگاه ساده ات آتش زدی بر جان من

ای خواب من پیش خدا دائم شکایت می کنم

با دیگران دیدم تورا اما گذشتم بی صدا

هرگز نگو دیوانه ای دارم حماقت می کنم

زان سبب ماه رجب ماه خداست ،که اندر آن میلاد شاه لافتی ست

ذکر من ، تسبیح من ، ورد زبان من "علی" است
جان من ، جانان من ، روح و روان من "علی" است
تا علی دارم ، ندارم کار با غیر "علی
شکرلله ، حاصل عمر گران من "علی"است
 
 
زان سبب ماه رجب ماه خداست
که اندر آن میلاد شاه لافتی ست

هستم آشنایت یا علی

نیستم بیگانه ، هستم آشنایت یا علی
از ازل دل داده بر مهر و ولایت یا علی
تا جمال خویش را در کعبه حق ظاهر کند
پرده گیرد از جمال دلربایت یا علی
 
مکه پر شور و شعف
کعبه می گیرد شرف
قبله را قبله نما
آمده میر نجف