اسم تو را که می برم
لب هایم مست می شوند
قلبم از دهان عشق
نفس می گیرد
و من از
لب هایِ مسموم زندگی
عسل می نوشم
هیچ مذهبی
شراب لب های تو را
منسوخ نمی کند
آنجا که مستانه هایم
شرعی ترین ترانه می شود
در هوای بوسه های تو

دیگر بهار هم سر حالم نمی کند

چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار

وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند