بگذار میان شب و روز باقی بماند که چقدر دوستت دارم
شب که می رسد به خود وعده می دهم
که فردا صبح شاید با تو حرف خواهم زد
صبح که فرا می رسد و نمی توانم صدایت را بشنوم
رسیدن شب را بهانه میکنم
و باز شب می رسد و صبحی دیگر
و من هیج وقت نمیتوانم حرف دلم را بزنم
بگذار میان شب و روز باقی بماند
که چقدر
دوستت دارم ن

روز گاریست گرفتار کوی تو ام
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۲۳ ساعت ۹:۵۱ ب.ظ توسط طاهر ع
|